نوشته های یک زن

در اینجا میخوام خاطراتی از گذشته ام و کارهای روزانه زندگی اکنون را بگذارم .

نوشته های یک زن

در اینجا میخوام خاطراتی از گذشته ام و کارهای روزانه زندگی اکنون را بگذارم .

یکشنبه

  خدایا شکرت بخطر تمام زیبایی های این صبح تابستانی .

امروز یکشنبه است و من بیدارم تا تو را شکر کنم و روز را با یاد در کنار خانواده مهربانم روع کنم . من بعد گوش کردن به لایو اقای کلانتری و نوشتن وبلاگم و خواندن بقیه کتاب کارهایم را طبق روال کاری ام انجام دادم . کمی درس خواندم حدود 45 دقیقه . 

ساعت 7 کمپ شروع شد . عالی بود .

ساعت 8 صبحانه را آماده کردم . 

من گیاهخوارم . به همین دلیل اسموتی گلابی وهویچ و سیب خوردم . 

سعی می کنم برای شما از اسموتی های خوشمزه ام هم بگذارم .

 در آشپزخانه کار کردم، البته 50 دقیقه ایت مابین کتاب هم خواندم ، از روش پومودرو که در کمپ کتابخوانی یاد گرفته بودم .

ساعت 11 با طاها قسمت دوم سریال بی گناه را دیدم . خیلی خوب بود .

ساعت 1.45 وقتی همسرم امد نهار خوردیم . 

طبق معمول کمی استراحت کردیم و کمی میوه خوردیم.   ادامه مطلب ...

شنبه

ساعت 5 بیدار شدم . طبق روال صبحگاهی ام، اول شکر گزاری . نماز . نرمش خواندن کتاب (مغازه جادوی ) .

 همه روال صبحگاهی ام 15 دقیقه ای است .

کتاب مغازه جادویی را بعدا خلاصه نویسی کرده جملات مفید و زیبایش را خواهم نوشت .

لایو اقای کلانتری را گوش کردم ، در مورد خواندن بود من دیر رسیدم . هر روز لایو دارند ساعت 5.30 ، در لایو کتاب هم معرفی می کنه . 

ساعت 7 کمپ کتاب خوانی بود از طریق اسکای روم ( اقای کلانتری ) .

خیلی عالی بود . در مورد اینکه چگونه کتاب خوانی را شروع کنیم ،کتاب هم معرفی کردند که بخوانیم ،من نداشتم ولی سفارش دادم 125 هزار تومان شد . 

چند تا اسکرین شات گرفتم سعی می کنم در ایلوستریتور درست کنم و این جا هم بزارم .

نهار که داشتم . همسرم ساعت 3 آمد . من و پسرم نهارمان را خورده بودیم .

ساعت 6 طاها کلاس زبان داشت  ، او رفت و من مشغول نوشتن و خواندن کتابم شدم .

ساعت 8.35 آمد . بعد از شام سریال ترکی صداقت سیز راکه هرشب میدهد را دیدیم و من ساعت 11 خوابیدم .

خانه مادرم 2

نهار خانه مادرم خیلی عالی بود .

مادرم یک سفره رنگین برای ما چیده بود .

سالاد - برنج و خورش آلومسما که خیلی دوت داشتم . ماست - دوغ .

مادرم امسال دهمین سالی است که تنهایی زندگی می کند . پدرم سال اسفند  1390 فوت کرد 


نهار را دور هم خوردیم . البته جای خواهر و برادرم خالی .

آنها در خارج از کشور زندگی میکنند . خواهرم شارلوت آمریکا و برادرم ملبورن استرالیا .

فقط من ایران هستم . میدانم کهروزی پسرم با درس خواندن خودش به یک کشورخارج از ایران خواهد رفت . من سوئد و کانائا را ترجیح میدهم . 

بعد از نهار برای استراحت دورمیز سالن و روی مبل ها نستیم . مادرم برایمان میوه وشیرینی - ژله و بستنی آورد . نسکافه و شکلات هم برای همسر و پسرم درست کرد . . عالی بود .

فیلم سینمایی دیدند و من هم نوشتم و کمی پشت لب تابم کار کردم . 

ساعت 5.45 دقیقه پسر و همسرم رفتند پیش خواهرهای همسرم که 4 فرد مجرد بالای 50 تا 62 سال هستند . 

ساعت 7 آنها رفتند دنبال اقا سید که ماهواره خانه  خودمان را راه اندازی کنند . او یک تعمیرکار ماهواره است .

من و مادرم کلی با هم صحبت کردیم . 

 مادرم در مورد طرح های من نظر می داد. 

من طراح هستم با نرم افزار ایلو ستریتور کار می کنم . 

امروز 3 تا طرح شکل قلب و گل  درست کردم . 

من در چند سایت غروشگاهی کار می کنم . 

مادرم می گفت که رنگ هایشان را سبز و ابی هم بکنم  قشنگ می شود . 

خواهرم از آمریکا زنگ زد . ساعت آنها 8.30 ساعت با ما فرق دارد عقب تر است . انجا ظهر بود و او نهار مهمان داشت.

خواهر زاده من نیکا برای بار دوم کرونا گرفته بود . 

خواهرم برای نهار 14 نفر مهممان داشت . 

نهار غذای ایرانی اصیل درست کرده بود . 

باقالی پلو با گوشت دنده گوسفند ، آلو مسما ، میرزا قاسمی ، فسنجان درست کرده بود .

دسر هم  باقلوا و تراماسون و یک نوع کیک درست کرد.

در آنجا آنها خیلی خوشحال هستند و زمان تفریح زیادی دارند. 

البته من زیاد  صحبت نکردم و مشغول نوشتن بودم . باید طبق برنامه ام و سفارش کاری ام یک طرح برای کاغذ کادو شخصی درست و تا شب تحویل می دادم .

پسر و همسرم ساعت 9.30 امدند و یک شام مختصر خوردیم . 

بعد از شام آماده شدم که به خانه خودمان برویم ، مادرم نهار فردا را به من دادخیلی عالی شد .

چون روز شنبه صبح کمپ کتابخوانی با آقای شاهین کلانتری داشتم .

 خیلی خوشحال شدم و از او تشکر کردم .

15 دقیقه ای به خانه رسیدیم که من لب تاب را وصل و نوشتن را شروع  کردم. 

فعلا تا فردا .

خانه مادرم 1

من و پسرم صبح طبق قولی که به هم داداه بودیم ، بعد از صبحانه ساعت 9 شروع کردیم به جابجا کردن و تغییر دکوراسیون اتاق او سالن خانه مان .

کتابخانه را تغییر داد . کتاب هایی را که دیروز خریده بود در کتابخانه اش بترتیب شماره چید تا بفهمد که کدام شماره ها را کم دارد تا بتوانیم هفته های آینده آنها را بخریم .

;کتتاب های تام گیس تا شماره 12  باید کامل شود

خانه درختی  کامل تا این لحظه  

گنجینه علمی من 40 جلد که 5 جلد کم دارد

چرا وچگونه  80 جلد که 35 جلد کم است 

 

ادامه مطلب ...

پنجشنبه فوق العاده قسمت دوم

بعد از توضیحی که در قسمت اول دادم بگم که من و پسرم  بعداز ظهر بعد از دیدن سریال  یاغی (ایرانی ) و رویای شیرین جوانی (هندی ) ساعت 7 همراه همسرم به انتشارت چشمه  رفتیم . 

من 3 کتاب جدید خریدم و پسرم برای اولین با کارت پولی خودش خرید کرد . حدود 20 جلد کتاب خرید . جمع کتاب هایمان 480 هزار تومان شد .کتاب های پسرم یکسری کتاب علمی بود بود که80 جلد است و پسرم داره تکمیلش می کنه . 

قراره با هم تک تک کتاب ها رو بخونیم .

بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل 

بنویسید تا اتفاق بیفتد اثر هنریت کلاوسر 

مغازه جادویی

این ها خرید من بودند 

هر کدام را که می خوانم جملات زیبایش را در اینجا خواهم گذاشت .

من  در کمپ کتاب خوانی اقای شاهین کلانتری شرکت کردم که به مدت دو هفته از شنبه 12شهریور ما است .

من از قبل چند تا وبلاگ داشتم که رمز های آنها را گم کردم  .

 این را جدیددرست کردم تا هروز احساسات و کار های مفید و آموزش هایم را در آن بنویسم. 

من و پسرم تصمیم گرفتیم با هم از امروز شروع کنیم به خواندن کتاب باهم و در کنار هم بودن و نوشتن کارهای روز مره خودمان .

من سعی میکنم از زندگی گذشته خودم هم بنویسم  چون می خوام زندگی نامه ام را تا 55 سالگی به صورت کتاب در یباورم . 

من چند سالی خبرنگار بودم . خواهم نوشت .