خدایا شکرت بخطر تمام زیبایی های این صبح تابستانی .
امروز یکشنبه است و من بیدارم تا تو را شکر کنم و روز را با یاد در کنار خانواده مهربانم روع کنم . من بعد گوش کردن به لایو اقای کلانتری و نوشتن وبلاگم و خواندن بقیه کتاب کارهایم را طبق روال کاری ام انجام دادم . کمی درس خواندم حدود 45 دقیقه .
ساعت 7 کمپ شروع شد . عالی بود .
ساعت 8 صبحانه را آماده کردم .
من گیاهخوارم . به همین دلیل اسموتی گلابی وهویچ و سیب خوردم .
سعی می کنم برای شما از اسموتی های خوشمزه ام هم بگذارم .
در آشپزخانه کار کردم، البته 50 دقیقه ایت مابین کتاب هم خواندم ، از روش پومودرو که در کمپ کتابخوانی یاد گرفته بودم .
ساعت 11 با طاها قسمت دوم سریال بی گناه را دیدم . خیلی خوب بود .
ساعت 1.45 وقتی همسرم امد نهار خوردیم .
طبق معمول کمی استراحت کردیم و کمی میوه خوردیم. ادامه مطلب ...
من و پسرم صبح طبق قولی که به هم داداه بودیم ، بعد از صبحانه ساعت 9 شروع کردیم به جابجا کردن و تغییر دکوراسیون اتاق او سالن خانه مان .
کتابخانه را تغییر داد . کتاب هایی را که دیروز خریده بود در کتابخانه اش بترتیب شماره چید تا بفهمد که کدام شماره ها را کم دارد تا بتوانیم هفته های آینده آنها را بخریم .
;کتتاب های تام گیس تا شماره 12 باید کامل شود
خانه درختی کامل تا این لحظه
گنجینه علمی من 40 جلد که 5 جلد کم دارد
چرا وچگونه 80 جلد که 35 جلد کم است
ادامه مطلب ...